توی یک روز سرد زمستانی وقتی که برف میومد دوتاخواهر دوقلو رو دیدم که مکانی نداشتن و توی خونه ی خودم بهشون جا دادم...
قسمت اول درباره ی آنی و خواهر کوچیکترشه که شروع به ایجاد احساسات به همدیگه میکنن. قسمت دوم داستان عاشقانه بین یه دختر و پسر هست که باهم به مدرسه میرن.قسمت سوم داستان ماکاتو و کوییچی هست.
یک دختر جوان،زیبا،کوچک و معصوم که پشت مادر مجرد خودش قایم شده کارهای مادرش رو زیرنظر داره و میدونه که مادرش یه زن شاغله که هیچ دوست پسری نداره ولی همسایه ی اونها پسریه که در جریان کمبود های جنسی این خونواده هست...
دختری که تا حالا سکس آنال نداشته برای اولین بار با دیدن فیلم پورنی که آنال هست تصمیم به امتحانش میگیره و کونش رو انگشت میکنه و به لذت اون پی میبره...
تاکاهاشی عاشق اوهارائه و همیشه دلش میخواد مرد رویاهاش بدن لختشو ببینه با اینکه اوهاراهم عاشق تاکاشیه اما هیچکدوم،از احساسات همدیگه خبر ندارن.نکته اصلی اینه که تاکاهاشی زنده نیست،حالا بنظرتون عشق بینشون چطوری میشه؟
مگه ممکنه یه آموزش فوق جذاب سکسی توی همچین ساحل قشنگی باشه؟ اونم با کلی سوتین و شورت بندی که هوش از سر آدم میبره....
یه دختر جوان خودش رو توی جمع دوست هایی پیدا میکنه که دائما درباره ی سکس صحبت میکنن ولی خودش هیچ تجربه ای نداره،بخاطر همین احساس منزوی بودن بهش دست میده که یکی از دوستاش میگه «چرا با داداش کوچیکتر من امتحانش نمیکنی؟خودم هرروز اینکارو میکنم» اینگونه شد که سوراخ های تنگ دختر غصه ی ما برای اولین بار یک شئ درون خود احساس کردند.
پنج سال از مرگ برادر بزرگتر هیرو میگذرد و توی اون سالها هیرو با زنِ برادرش زندگی میکنه،هرچی بیشتر میگذره احساست هیرو نسبت به زنی که داخل خونه کنارش زندگی میکنه بیشتر و بیشتر میشه و تعداد جق هایی که به یاد این زن خوش بدن و زیبا میزنه زیادتر میشه،آیا هیرو میتونه احساستشو به زبون بیاره و رابطه ی خوبی با زن داداشش برقرار کنه؟
من بعد از مدتها به خونه مون برگشتم و این موقعیت برای اولین بار پیش اومد که تونستم یه کوس واقعی از نزدیک ببینم و ممه لمس کنم...
وقتی که مترو داشت حرکت میکرد،یه مرد بدون اجازه در حال مالیدن یه دختر جوون و ناز بود تا اینکه تاتسویا فهمید و جلوی اون مرد رو گرفت و همه تاتسویارو به چشم یه قهرمان نگاه کردن،اما تاتسویا خودش رویای سکس با همه ی دخترای کلاسشونو توی سرش میپرورونه و دلش میخواد همشونو بُکنه...
یه زوج عاشق که به فکر ازدواجن،خونه ی خالی ندارن و شاید مجبور بشن داخل خونه ی پدر تومویا زندگی کنن و اونجا باهمدیگه سکس های فراوان داشته باشن،دقیقا از همینجاست که داستان شروع میشه...
کیوکو یه زن حشریه که به پسرش حس داره و به مرور این حس درون پسرش هم زنده میشه و اون پسر احساسات خودش رو نسبت به مادرش تحقق میبخشه،بعد از چندوقت یکی از دوستای پسر هم از حشریت مادر دوستش باخبر میشه و زن رو مست لذت سکسی میکنه جوری که دیگه نمیتونه جلوی خودش رو بگیره و اونقدر تحریک میشه که به اون پسر میده،اما بی خبر از اینکه پسرش داره اونو در حال سکس تماشا میکنه....
زن مدیر عامل شرکت تاکامورارو که یه زن خانه دار بود به یه باشگاه تناسب اندام دعوت میکنه که اونجا بتونه همراه با یه ورزش لذت بخش بدنشو آماده کنه،وقتی بدنشونو گرم میکردن تاکامورا تازه متوجه میشه که ورزش اصلی مونده و اونم چیزی نیست جز تمرین کار با کیر...
ایریسیه دختر اِلف همه چی تمام،وقتی وارد مدرسه ی جدیدش میشه همه متوجه میشن که اون توی هرچیزی بهترینه،اونقدر خوبه که هرکسی نمیتونه بهش نزدیک بشه و باهاش رابطه برقرار کنه اما یه نفر هست که خوش شانس ترین مرد توی مدرسشونه و کوس خیس ایریس رو حس میکنه...
تو هم دلت میخواد سینه هامو بخوری؟ همه چی از این جمله شروع شد، تاکویا که مخفیانه به زن داداشش حس داشت،توی شبی که زن داداشش مست بود پیشنهاد شیر خوردن از ممه های کراشش رو شنید و اینطور شد که شوخی شوخی همه چی،رو به جدی شدن رفت و ممه های زن داداش شروع به شیر دادن کرد...
یه پسر ساده و آروم که وارد محل کار دخترونه شده،با اینکه واقعا به این کار علاقه داره و دوست داره با همه ارتباط بگیره اما نمیتونه به رو بیاره و دخترای سکسی محل کارش سعی میکنن کمک کنن تا این پسر باهاشون راحت باشه...
یه اتاق فرار متفاوت در انتظار هفت بازیکن شرکت کننده،اونا وقتی بیدار شدن از یه اتاق سفید سر دراوردن که برای خروج از اتاق ها باید از قوانین بازی پیروی کنن،کلید رو وارد سوراخ کنید...
نیمورا یه دختر عادیه که کنجکاوی،اونو به سمت دخترای کیردار میکشونه و به عنوان شخصی که مسئولیت خدمت رسانی به این دخترارو داره کارشو شروع میکنه و به این ترتیب اتفاقات روزانه ی نیمورا با این چهار دختر فوت اناری شروع میشه...
دوستای بچگی که عاشق هم شدن به هم قول میدن که همیشه پیش هم باشن. دختره ستاره دو میدانیه که سخت تلاش کرده تا توصیه نامه همون مدرسه ای رو بگیره که عشقش اونجاست. کیربختانه به نظر میرسه مربی مادرجنده دو میدانی از دختره سو استفاده میکنه و ...
گروه بی شماری از شیاطین و خون آشام های جنده و حشری به یک روستا حمله میکنن،لوکای قهرمان پا به صحنه میذاره تا جلوی اونهارو بگیره برای اینکه این خون آشام ها انقدر به مردم روستا کص میدن و باهاشون سکس میکنن که همه ی مردها بخاطر خالی شدن آب های کمرشون دارن میمیرن...
این پسر به بهونه بازی به خونه ی دوستش میره و از هر فرصتی که شده استفاده میکنه تا مامان دوستش رو که حسابی جذاب و داغه رو بکنه...
اسم من آنا-هیروسه هست و بیست و سه سالمه. اگه تعجب کردی که چرا اینطوری لباس پوشیدم بخاطر اینه که برادر کوچیکترم یویچی رو تحریک میکنه، برادر کوچیکترم با شورت های من خودارضایی میکنه، بخاطر همین اجازه دادم منو موقع خودارضایی کردن بدون اینکه خودم بفهمم ببینه...
دیدی بعضی وقتها دختر به پسره میگه تو مثل داداشمی؟ این بار فرق داره پسر به دختره میگه تو مثل خواهرمی.. ولی اون دختر واقعا کیوت و دوست داشتنیه.. حالا با این اوصاف برای رابطشون چه اتفاقی میوفته؟
قبلا ممه های کوچولویی داشتم ولی حالا انقد گوگولی و نرم شدن که همه خیره بهشون موندن، میدونی چی باعث شد اینطوری بشم؟ بیا تا بهت بگم...
یه دختر و پسر نوجوون که دوستای معمولی همدیگه هستن،عاشق همدیگه میشن و تصمیم به داشتن سکس میگیرن،اما بدون تجاوز یا خشونت یا هرچیز دیگه ای،کاملا رمانتیک و عاشقانه...