همه چیز و همه کس برای این دخترها مثل اسباب بازیه، اسباب بازی هایی که یا برای استفاده یا نابودیه،این داستان یه پسر چاق تنهاس که در کنار اون دخترا هیچ تفاوتی با یه مورچه نداره و بعد از اینکه متوجه میشن که پسر داستان توی دستشویی داره لباس های زیر رو بو میکنه و جق میزنه،هرگز بهش اجازه نمیدن که بدونه آخر ماجرا چی میشه...
دیدی بعضی وقتها دختر به پسره میگه تو مثل داداشمی؟ این بار فرق داره پسر به دختره میگه تو مثل خواهرمی.. ولی اون دختر واقعا کیوت و دوست داشتنیه.. حالا با این اوصاف برای رابطشون چه اتفاقی میوفته؟
قرار بود درس بخونیم چرا کصم روی کیرته؟ کل تابستون رو داشتم بهت میدادم.. حالا درسامون چی میشه؟
یه توله روباه کوچولو که توی تله افتاده توسط یه انسان نجات پیدا میکنه. روباه از خدا خواست که واسه اون مرد جبران کنه خداهم توله رو تبدیل به یه آدم روباه نمای کوچولو کرد.. اما وقتی روباه میخواست لطف اون مرد رو جبران کنه دیگه دیرشده بود و اون مرد فوت کرد ولی قبلش یه وصیت به دختر کرد: مسافرخونه منو رونق بده...