در حین مبارزه با شیطان آزل دستگیر میشه... بگایی اینجاست که یه نشان توسط شیطان روی شکم آزل حک میشه نشانی که باعث میل جنسی سیری ناپذیر میشه...
آلفیم،دنیایی از اِلف هاست که فقط زن ها توی اون وجود دارن،معبدگاه اونا،منبع قدرت جادویی همه ی الف ها شروع به محو شدن کرده و نژادشون رو در معرض انقراض قرار داده،یه پیشگویی وجود داره که میگه قراره یه مرد از دنیایی دیگه ناجی نژاد الوین باشه و خیلی طول نکشید که اون قهرمان الان به دنیای الف ها وارد شده... الف ها قانون گذاشتن که باید با این قهرمان بخوابن و بچه دار بشن و نسلشون رو زنده نگه دارن اما خیلی از اونها این قانون رو نپذیرفتن و بخاطر همین الف ها به دو گروه تقسیم شدن:یکی اونهایی که از پذیرفتن واقعیت بیزارن و دلشون نمیخواد بچه دار بشن و یکی هم گروهی که پذیرفتن سکس کنن...اما جالب اینجا بود که افرادی که قانون رو قبول کردن یه چیزی رو کشف کردن،معلوم شد که اگه با قهرمان سکس کنن و مایع منی اون رو توی بدن خودشون بدست بیارن،قدرت جادویی اونها افزایش پیدا میکنه،بنابراین اونا کمر این پسر رو خشک میکنن و شیری براش باقی نمیذارن....
یک مرد اگزورسیست(شخصی که روحیه ی شیطانی کسی رو بیرون میکشه) از یه مدرسه ی متروکه بازدید میکنه. در درون یک روح شیطانی،هاناکو سان..یه دختر مدرسه ای وجود داره که باسن و ران بزرگی هم داره اما روح شیطان درون اون رخنه کرده و قدرت روحی جنون انگیزی بهش داده!
در مقابل ارتش شیاطین که ناگهان به دنیای صلح آمیز بشر حمله کردند،شوالیه لوویلیا با پادشاه دیوها مقابله میکنه،خدای شیاطین شوالیه رو شکست میده و اونو مال خودش میکنه،لوویلیا داد میزنه که نکن ولی اون نمیتونه جلوی تحریک شدن شدید خودش رو بگیره،اون میخواد از پیروزی خودش لذت ببره که....
سرزمین عجایب پر از موجودات عجیب و غریبه،ملیس که موفق شد خواهر بزرگترش رو شکست بده و ذهنشو پاک کنه،وقتی به سرزمین خودش برگشت فهمید همه اونجا از سکس های فراوان دیوونه وار لذت میبرن حتی ملکه ی قصر که زنی با پستون های صورتی و فوق سکسیه...
آریادنه به تازگی پرنسس کشور کوچک اِیوُن شد،اما درحال حاضر اونجا توی یه بحران مالی عمیق به سر میبره،در تلاش برای نجات کشور،پرنسس اعلام میکنه که اِیوُن باید روی توسعه ی صنعت سکس تمرکز کنه.
این داستان دنبال کننده ی شخصیت اصلی یعنی ریووتو هست که مامور کشتن قاتل مردهاییه که بطور مشکوکی کشته شدن،توی همه ی این قتل ها نشونه هایی از ممه و اسپرم هست..داستان اینه که قاتل حشری که یه دختر کیوت و گوگولی هست اونقدر قربانی هاشو ارضا کرده که هیچ آبی توی کمر مردها نمونده...
چندین ساله که بین دو کشور،یک نبرد حماسی در حال وقوعه،یکی از اون کشورها یه سرباز ویژه فرستاد که به طرف دیگه ای رفتن و به کشوری که قبلا متعلق به اونها بود حمله کردن،در اون منطقه همه ی زنان مجبورن به مردهای حشری خدمات جنسی بدن...
قهرمان داستان ما روزی 10بار خودارضایی میکنه که به نوبه ی خودش یک رکورد به حساب میاد... یه روز موقعی که در حال جق زدن بود وارد دنیایی شگفت انگیز شد که اونجا با اسپرمش به سه دختری که متحدش هستن قدرت میده و باغول ها میجنگه....
گروه بی شماری از شیاطین و خون آشام های جنده و حشری به یک روستا حمله میکنن،لوکای قهرمان پا به صحنه میذاره تا جلوی اونهارو بگیره برای اینکه این خون آشام ها انقدر به مردم روستا کص میدن و باهاشون سکس میکنن که همه ی مردها بخاطر خالی شدن آب های کمرشون دارن میمیرن...
اسم من آنا-هیروسه هست و بیست و سه سالمه. اگه تعجب کردی که چرا اینطوری لباس پوشیدم بخاطر اینه که برادر کوچیکترم یویچی رو تحریک میکنه، برادر کوچیکترم با شورت های من خودارضایی میکنه، بخاطر همین اجازه دادم منو موقع خودارضایی کردن بدون اینکه خودم بفهمم ببینه...
یه دختر هرشب به خوابم میاد و بهم میده... انقدر کردمش که دیگه آبی توی کمرم نمونده. کاش میشد توی دنیای واقعی میکردمش.! باید راهی باشه...
وقتی که با شیطان در حال جنگ بودن این دختر اسیر شد و به نحوه های گوناگونی مورد گایش قرار گرفت. بعد از اینکه تونست فرار کنه،متوجه شد که یه نشان روی شکمش توسط شیطان حکاکی شده،این نشان باعث تمایلات جنسی سیری ناپذیر میشه(یعنی هر دقیقه دلش سکس بی پایان میخواد)
دختر روباه مرموز توسط یه پسر تمام انسانی نجات پیدا کرد،حالا این دختر بزرگ شده و به کل مردهای منطقه ی رد لایت کوس میده و اونهارو به بهترین شکل ممکن از سکس راضی و خوشحال میکنه،اما او هنوز عاشق پسریه که قبلنا نجاتش داده بود و الان خیلی وقته ندیدتش....
یه پسر که قدرت نامرئی بودن پیدا کرده از قدرتش برای دید زدن زن های سکسی استفاده میکنه. اون عاشق نگاه کردن به بدن لخت اونهاست. همونطور که حدس زدی کلی بکن بکن های خفن توی این هنتای وجود داره. پس از دستش نده!
یه توله روباه کوچولو که توی تله افتاده توسط یه انسان نجات پیدا میکنه. روباه از خدا خواست که واسه اون مرد جبران کنه خداهم توله رو تبدیل به یه آدم روباه نمای کوچولو کرد.. اما وقتی روباه میخواست لطف اون مرد رو جبران کنه دیگه دیرشده بود و اون مرد فوت کرد ولی قبلش یه وصیت به دختر کرد: مسافرخونه منو رونق بده...
این پسر همه چیز داشت ولی برده یک حوری شد، حوری ای که هرچی آب توی کیر پسر بود رو خورد، یه حوری دیگه هم ظاهر شد؟!!!!
پسر خرشانس دبیرستانی به دنیایی منتقل میشه که باید با آبش دنیا رو نجات بده. دخترای قهرمان این قلمرو از آب اون تغذیه میکنن تا نیروهای اهریمنی رو شکست بدن و فقط اونه که میتونه انرژی مورد نیاز دخترای قهرمان رو تامین کنه.